𝗕𝗹𝗼𝗼𝗱𝘆 𝗧𝗲𝗮𝗿𝘀

⭒𝗜𝗻 𝘁𝗵𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲 𝗼𝗳 𝗴𝗼𝗱⭒

بی‌تفاوتی

همین چند روز پیش از یکی از دوستای صمیمیم ضربه‌ای خوردم که تا به حال از دشمنام نخورده بودم...اینکه دقیقا از همون آدمی که فکر می‌کردی با بقیه فرق داره آسیب ببینی درد داره، مگه نه؟

راستش بعد اون روز حس و حال بدم، بیشتر تو چشَم میاد؛ حتی دیگه بارون و آرامشی که تو وزش باد هست هم حالم رو خوب نمی‌کنه..

اما یه چیزی رو می‌دونم، اون هم اینه که من کسی نخواهم بود که ازش معذرت خواهی می‌کنم؛ اگه واقعا براش اهمیت داشته باشم خودش میاد و معذرت می‌خواد..

[البته که آدما جای خالی اطرافیانشون رو با آدم‌های دیگه پر می‌کنن!]

 

- - - - - - - - -

Hiroko

1404

گفتیم 1404 سال بهتری می‌شه، ولی این یکی هم همون روزای اول روی واقعیش رو نشون داد.

وقتی؛

«وقتی کسی می‌رود یعنی کسی دیگر در شرف آمدن است.»

- پائولو کوئلیو

ـــ

این چند وقت فقط دلم می‌خواد بنویسم، بنویسم از تمام چیزهایی که به ذهنم خطور می‌کنه، هر چند چرت و پرت؛

برام مهم نیست اگر در آخر یک متن مزخرف بشه، فقط می‌خوام کمی از دنیای به هم ریخته‌ی ذهنم فاصله بگیرم و به نگرانی‌هام فکر نکنم..

آدم‌ها به چشم من اجسامی با جان، اما بدون فکر و معرفت هستن، اجسامی که می‌شکونن، ضربه می‌زنن، ولی اگه کسی این‌کار رو با خودشون بکنه شدیدا ناراحت می‌شن؛

آدم‌هایی دیدم هر چند متفاوت، واقعا شبیه به هم بودن، اون‌هایی که در وهله‌ی اول به نظر بسیار مهربون و بامحبت میان، اما وقتی ‌که بیشتر می‌شناسینشون، می‌فهمید که نه انسانیت دارن و نه شعور که بخوای باهاشون هم‌نشینی کنی؛ اون‌هایی رو هم دیدم که فقط زندگی می‌کنن که مزاحم بقیه باشن.

خلاصه که، تمام این شخصیت‌های حال به هم‌زن و کثیف وقتی که کنار هم جمع می‌شن، مشخص می‌شه که آدما واقعا نفرت‌انگیزن؛ همشون، بدون استثناء، همشون..

 

- - - - - - - -

Hiroko